کد مطلب:35484 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:218

سفارش به پرهیزکاری











«اتقوا الله»

پرهیزكار باشید.

این خطابه را شجاع ترین پیشوایان جهان، علی (ع) هنگامی ایراد فرمود كه امپراطوری گسترده اسلامی دستخوش امواج سهمگین آشوب و فتنه بوده است:


دریغا زمانی به سر می بریم
كه هر دم به افسوس و ماتم دریم


در این دوره با حیله ی نابكار
شود زشت و آلوده پرهیزكار


در این دوره با سیره ی ناصواب
شود خادم خلق، خائن حساب


بر اشرار این بهترین فرصت است
كه بر هستی خلق یازند دست


ز آب گل آلود، ماهی به دام
بگیرند نامردم بدمرام


ولی هست آینده از این بتر
خطرناكتر آیدم در نظر


كه چون طی شود دوره ی انقلاب
به یك باره این ملك گردد خراب


چو اوضاع خواهد دگرگون شود
همه هستی ملك وارون شود


در افسوس و بیمم كز این رهگذر
بود هستی مسلمین در خطر


بود بهترین آزمون انقلاب
كه گردد عیان نادرست و صواب


در این آزمون، زود گردد عیان
شود فاش اندیشه ی مردمان


میسر نگردد به دور سكون
كه مردم كه باشند و چندند و چون


هم اكنون من این توده را بر چهار
مرام و طبیعت شناسم به كار


اگر چه چنین می رسد بر نظر
كه مردم دو بخشند، نی بیشتر


نخستین ستمكاره ی خودپرست
دوم نیز مظلوم كوتاه دست


و لیكن ستمكاره ی بسته دست
به هر مرز و هر بوم دارد نشست

[صفحه 98]

چو در مملكت فتنه پیدا شود
چنین چهره ای هم هویدا شود


كه اشرار همدوش عفریت آز
گشایند دست ستم را دراز


چو باشد به دلخواهشان دسترس
گشایند آنگاه، چنگ هوس


نباشند در بند دین و خدا
ندارند از هیچ زشتی ابا


نمو كرده در خانمانهای پست
نباشند بر آبرو پای بست


بود عمرشان دوره ی انقلاب
پس از آن به گردن درافتد طناب


دوم، باز اشرار اما جدا
از آن دسته ی ناكس بی حیا


كه مغرور بر جاه خویشند و نام
به شخصیت خود نهند احترام


تجاوز بر افراد خوانند ننگ
شرارت به زنجیر بستند تنگ


اگر چه به خون تشنه باشند لیك
اسیرند ز اندیشه ی نام نیك


چو هستند از دوده ای نیكنام
تجاوز شناسند بر خود، حرام


مبادا شود قومشان لكه دار
درافتد از موضع اعتبار


گر اینان از این قید بیرون شوند
پی قتل و غارت به هامون شوند


برآرند دست ستم ز آستین
برانداخته بینوا از زمین


سوم باز اشرار دل نابكار
به ظاهر خردمند و پرهیزكار


تهیدست و مسكین و بی توش و تاب
به صورت، ملایم مقدس ماب


سرافكنده از عجز و بی دست و پا
به تن كرده پیراهنی از ریا


نشان داده بر خلق، خود را نجیب
چنین داده بر خلق، عالم فریب


اگر در نمازند با احترام
كه دزدند با حیله عقل از عوام


از این رو به سوی خدا می روند
كه تا مردمان را به دام آورند


اگر گرم گردند این افعیان
نبینند مردم از اینان، امان


در ایام شورش شود آشكار
چنین چهره ی مدهش نابكار


چهارم عزیزان پرهیزكار
همه حال با یاد پروردگار


نگردند غافل ز آیین و دین
خداجوی خوبان اهل یقین


ندارند از مرگ در دل هراس
چو هستند عمری وظیفه شناس


شبیه اند بر كوههای بلند
نبینند از باد و باران گزند


همه قهرمانان دشت نبرد
كه از جان دشمن برآورده گرد

[صفحه 99]

همیشه قرینند با افتخار
سرافراز مردان با اعتبار


نباشند هرگز اسیر هوی
نگردند خم جز به پیش خدا


ندارند اندیشه از هیچكس
به دنیا خدا را شناسند و بس


بلی، این چنین مرد رویین لباس
كه از مرگ هرگز ندارد هراس


بلرزد ز هشدار وجدان به جان
عفیف است نزد خدای جهان


به یاد ستمدیده، اشك روان
ز چشم عفیفش رود هر زمان


هم اكنون كه خود آتش انقلاب
گرفته است از خلق، آرام و خواب


چه زیبا بود توده ی مسلمین
از این دسته گیرند سرمشق دین


كه این پیشوایان پرهیزكار
به دهرند خاصان پروردگار


ندارند مقصود جز خیر خلق
نكردند آلوده، دامان و دلق


در این مردمان است ایمان بجا
كه ایمان بود بهترین رهنما


به نزدیك اینان، جهان شما
ندارد چو خشكیده برگی بها


كه چون موی افتاده از بز به جا
جهانست در نزدشان بی بها


چو این بندگان روی كن بر خدا
به اخلاص و ایمان بدون ریا


قوی باش چون كوه در روزگار
برای خدا باش پرهیزكار

[صفحه 100]


صفحه 98، 99، 100.